ال آی در عروسی
عزیزم دیشب رسیدیم خونه هفته ی قبل رفته بودیم عروسی دوستم مریم این هفته هم عروسی عمه مینا بودیم و دیشب بالاخره رسیدیم خونه. فکر کنم باید یه روز تموم بخوابم تا خستگی از تنم بره. تو رو هم با خودم میبردم عروسی ولی پدر ما در آوردی اینقدر من و بابایی رو اذیت کردی که نگو همه شاخ در آورده بودند که تو چرا اینقدر اذیت میکنی و گریه میکنی . توی تالار قبل از اینکه عروس و داماد بیان ،تو و آرین و مانی و اسرا دو تا دو تا نشسته بودین روی مبل عروس و داماد وقتی عروس و داماد اومدند بچه ها از روی مبل پایین اومدند ولی شما پایین نیومدی به زور از مبل کندمت و تو هی داد زدی و گر...
نویسنده :
مامان ال آی و شایلی
23:47